ღ دل نوشته های تنهایی من ღ
درباره وبلاگ


لمسِ تن تو شهوت است و گناه حتی اگر خدا عقدمان را ببندد داغیِ لبت، جهنم من است حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند هم آغوشی با تو، هم خوابگیِ چرک آلودی‌ست حتی اگر خانه‌ی خدا خوابگاهمان باشد فرزندمان، حرام نطفه‌ترین کودک زمین است حتی اگر تو مریم باشی و من روح‌القدس خاتون من! حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم، یک بوسه ـ‌یک نگاه حتی‌ـ حرامم باد ! اگر تو عاشق من نباشی... احــــمد شـــامــلو

پيوندها
سلنا گومز(selena gomez)
**dokhtar koli **
شـعلــه ســـوزان عـشــق
شادترین چت روم ایرانی
دنیای تصاویر-شکلک چت روم-انیمیشن-اسمایلی
☠ دلنوشته های دختــــــــــر جهنـــــــــــمی ☠
باران عشق
setarehaye sorbi
زهرا دوستت دارم
یـــــــــــــــــکـــــــــه پســـــــــــــــــــــر تنهــــــــــــا
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان del neveshte و آدرس elnazloveestory.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 136
بازدید دیروز : 91
بازدید هفته : 318
بازدید ماه : 310
بازدید کل : 108761
تعداد مطالب : 116
تعداد نظرات : 79
تعداد آنلاین : 1

ابزار پرش به بالا

نويسندگان
elnaz

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
2 / 4 / 1392برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : elnaz

 

امروز روزِ توست، ای مهربان‌ترین فرشته‌ی خدا.

 

بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟

 

صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟

 

 آن زمان که خط خطی های بی‌قراری ام را با مهر و محبّتت پاک می‌کردی و با صبر و بردباری کلمه‌ به کلمه ی زندگی 

را به من دیکته می‌گفتی خوب به خاطرم مانده است.

و من باز فراموش می‌کردم محبت 

تشدید دارد.

در تمام مراحل زندگی، قدم به قدم، هم پای من آمدی، بار ها بر زمین افتادم و هر بار با مهربانی دستم را گرفتی.

 

آری، از تو آموختم، حتی در سخت ترین شرایط،
امید را هرگز از یاد نبرم.

 

 

یادم نمی‌رود چه شب ها که تا صبح بر بالینِ من، بوسه بر پیشانیِ تب دارم می‌زدی

و چه روزها که با مهر مادرانه ات لقمه‌های عشق 

را در دهانم می‌گذاشتی

 

و من باز لجبازتر از همیشه دستت را رد می‌کردم!

 

وقتی بوسه بر دستان چروکیده ات می‌زنم،

 

یاد کودکی‌ام می‌افتم که همیشه به خاطر لطافت دستانت به همه فخر می‌فروختم

و حال به خاطر خشکی دستانت با افتخار می‌گویم این دستان مادر 

من است که تمام زندگی‌اش را به پای من گذاشت؛

 

من با نوازش همین دست ها بزرگ شدم و امروز با تمام وجودم می‌گویم:

مادرم مدیون تمام مهربانی‌هایت هستم و  کمی کمتر از آنچه تو دوستم داری، دوستت دارم.تولــــــــــدت مبارک مادرم